کی بوده که میل کربلا نداشته ام.

چ زمان هایی بوده، که با خواندن مقتل  کتاب آه و کتاب سفر شهادت و یا هرچه که از شما می گفت اشکم  ناخود آگاه سرا زیر می شد. 

و روحم را از تمام علایق مادی سبک می کرد

وقلبم را مملو از عشق و کینه می کرد. 

عشق به راهی که ایجاد کردی و کینه از تمام راهن. 

و چ قدر مشتاقم، کاش با تو بودم. 

ویک نگرانی!!! 

اگر بودم ، کجا می بودم؟؟ ؟

من قطعا روزی خودم را در این مهلکه و آزمون سهمناک خواهم آزمایید.

ولی خود می دانی، چ کسی لایق است تا خونش با خونت هم مسیر شود

تو خود قاعده دلبری را بلدی وگرنه به "زهیر"چه احتیاج است؟؟؟

امیدوارم می کند هم "زهیر" ت و هم "حر" . بعضی ها را "حبیب" امیدوار می کند

و گاهی "قاسم" و "اکبر" ویا "عبداله" . 

اما همچنان می ترسم از شنیده هایم ، که کسانی که #حق_الناس داشتند را اخراج کردی

وشاید به سلطان کرم توسل بجویم و همچون قاسم ابن الحسن رضایت نامه از او بگیرم. 

یا امام حسن (ع) بنده گنه کارم، می خریم آقا. 

به پات بی افتم، می خریم آقا. 

من غلط کردم خودم را قاسمت تشبیه کردم. 

من رو سیاهم  می خریم آقا. 

هیچ ندارم جز آهی دربساط 

خیلی اما حریصم به کرمت ،می خریم آقا. 



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها